برای مادرم
13 خرداد 1393 توسط پدیده
وقتی به تو میاندیشم، از دستهای تهی خویش شرمسار میشوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفتهام است، آرامآرام میشکند و بر پهنای صورت گنهکارم میلغزد و جاری میشود. یک دنیا قافله اشک و آه و ماتم! پس با همین شبنمهای دل گرفته وضوی عاشقی میکنم و… بیشتر »